Luinil

Blue Star

Luinil

Blue Star

Luinil
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

نهنگ جانم!

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۳ ب.ظ


روزى روزگارى دخترى زندگى میکرد که بلد بود بمیرد! منظورم این نیست که خودش را گم و گور مى کرد یا براى مدتى از همه فاصله مى گرفت. منظورم این نیست که اخلاقش چنان ناگهانى تغییر مى کرد که فکر مى کردید مرده و کسِ دیگرى زاده شده.

به طور قطع و بى هیچ شکى دخترک بلد بود واقعا بمیرد! 

مى توانست بنشیند روى صندلى کنار شومینه و درحالى که چاى میخورد بمیرد. مى توانست کتاب به دست و مچاله شده در گوشه ى اتاقش بمیرد و یا مى توانست پتویش را بپیچد دورش و همینطور که بالاى سر شیر منتظر مانده بود که سرریز نشود جانش را تسلیم دنیا کند.

وقتى مى مرد، مهم نبود چقدر محکم در خانه اش را مى کوبند، چند صد نفر به گوشى اش زنگ مى زنند، چه کسانى در خیابان هاى شهر مى میرند و گربه ها چقدر میو میو مى کنند... او هرگز چشم هایش را باز نمى کرد.

دخترک بلد بود بمیرد! بدون اینکه کسى او را به یاد بیاورد. بلد بود وقتى که مى میرد زندگى نهنگ گونه اى را آغاز کند که از بدو تولد همراهش بود.

مهم ترین سوال زندگى پر از مرگش نیز این بود که اول نهنگ بوده یا انسان! دخترک بدن عظیمش را زیر آب تکان میداد، با دمش آب را کنار مى زد و هر بار که سر از آب بیرون مى آورد زندگى به او بازمى گشت... زندگى ِ پیچیده شده لاى پتوى ضخیم خاطرات چرکین.

دخترک هزار بار مُرده بود... فقط انگار بلد نبود مُرده باقى بماند.



موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۳
pejvak

نظرات  (۲)

ترسناک بود
اون دو سه خط آخر عالیه. آدم می خواد چند بار بخونه هی


پ.ن: ببخشید بازم. زیادی خوب بود نتونستم جلو کامنت گذاشتنمو بگیرم :)
پاسخ:
چرا ترسناک
اینکه آدم مدام بمیره ولی هنوز زنده باشه خیلی ترسناکه خب.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی