ساعت را به گوشت مى چسباندى
حس مى کردى دارى مى افتى
برتخت دراز مى کشیدى
دست به سینه مى شدى و خواب دنیاى بى تو را مى دیدى
خواب فضاى زیر درختان
خواب فضاى تو اتاق
خواب فضایى که حالا از تو خالى ست
و مشغول مردنت بودى
و هیچ چیز جلودارت نبود
نه نفس کشیدنت
نه زندگى ات
نه زندگى اى که میخواستى
نه زندگى اى که داشتى
هیچ چیز جلودارت نبود
- مارک استرند