میرا
امروز تو مترو داشتم میرا می خوندم، ینی خب.. اخیرن تو مترو "فقط" میرا می خونم..
عادت دارم وقتی کتاب میخونم یه آهنگ پیدا کنم براش پلی کنم.. بعدن یه جوری میشه حس میکنین اون آهنگ دقیقا از خودِ اون کتابه اومده بیرون.. انگار ک اون آهنگه هیچ چیز دیه ای نمی تونه باشه به جز بیان واژه هایی که تو اون کتابه هس..
بعضی وقتا خودمو خیلی دوس دارم.. خیلی کم پیش میاد، ولی پیش میاد.. وقتایی که حس میکنم بزرگ شدم بدونه اینکه فراموش کنم.. وقتایی که حس میکنم آسیب دیدم ولی بازم سرجام موندم.. وقتایی که همه چی میشه پین این دی اس و من هنوووووز اونقدری که باید بهم نریختم.. اینجور وقتا خودمو دوس دارم.. حس میکنم میتونم رو خودم حساب کنم، حس میکنم هنوز خودم واسه خودم هستم..
بعد.. داشتم میرا میخوندم.. خودمو تو یه دنیای اونجوری تصور میکردم.. به این فکر میکردم که چقدر زندگیه تنهایی میشد اگه اونجا میبودم.. ولی میرایی نبود.. داشتم فک میکردم چقد زندگیه تنهاییه که هرروز بیشتر حی میکنم اونجام و میرایی نیست.. میدونی؟ نه حتمن یه میرایی که آدم باشه.. یه چیزی که میرای من باشه..
غم انگیزه میدونی؟ ک وقتی هیچی نمونده که بخوای به یادش بیاری، تو دنیایی که ماله تو نیست گم بشی..
پ.ن: "چون فاک یو" بسی جواب باحالی بود ت. ولی رسم مشتری مداری این نیست انصافا ت
پ.ن 2 : آی استیل وانت دَت پَس وُرد